Tuesday, April 30, 2002

The Great Alignment
اين روزها فرصت خوبي است که يکی از نادرترين وقايع زندگيتان را ببينيد!
اين پديده يک فرمان خبردار است که خورشيد به سيارات داده.يعنی پنج سياره زيبا در آسمان همگي در يک خط ديده مي شوند.برای ديدن اين منظره مي توانید حدود ساعت 9 شب(از غروب به بعد) به افق غربي نگاه کنيد. پنج سياره ی عطارد،زهره،مريخ،زحل و مشتری به ترتيب چیده شده اند .اين به خط شدن سيارات تا صد سال دیگر اتفاق نمی افتد.راستي فکر کرديد چرا اينها به اين شکل قرار گرفته اند؟ ... خطای ديد؟؟ تردستي؟؟...چي ؟؟ اگر جوابهاتون رو به ما بديد بيشتر و با هم فکر مي کنيم!

planets_align_020426_02.gif



........................................................................................

Friday, April 26, 2002

ديدي! چقدر عظيم است اين عالم.
تا كجا مي توان رفت؟ اين عظمت از چيست؟ از كيست كه اين گونه بي صدا در خلوت
عميق عالم زمزمه مي كند. كيست كه ميگويد:”منم يكتا‚ تنها من“
ميخواهم بدانم.مي خواهم كشف كنم .دوست دارم تا ته پرواز روم و رها فرياد بر آورم : « اي يگانه ! از كجايي ؟!»
از كجايي كه مرا اينچنين « دوست ميداري ؟» . از كدام مكاني كه نا گفته ها داري فراوان .
كدامي تو كه گاه مهمان نرمي برگ برگ گلهاي اقاقي باغچه هستي و گاه به سختي سنگ خفته در كوه ، سرك مي كشي .
بگويم : « اين من ، مني كه از توست . مني كه با توست . مني كه هزاران دارد اما از تو و با تو . مني كه در پي توست ولي گاه بيراه مي رود و گاه به راه و تو بخشاينده . مني كه حتي با تصاوير نيز اين عظمت هولناك را نمي فهمد ، درك نمي كند ؤ تو از كدام تصويري ؟! »
تو از كدام
بي غروبي كه نيلي افقت براي ابد مرا مبهوت گردانده . برايم بگو . برايم زمزمه كن .از تصاويري بگو كه هنوز نديده ام . از ستاره اي بگو كه هنوز متولد نشده است . از عمق كهكشاني بگو كه دز وراي دنياست.
از وجودم بگو كه با تمام وجود داشتن باز خود را نايافته مي بيند . از مني بگو كه فكر مي كند مي داند ولي دريغ ! بگو كجا هستم .
« از كجا آ مده ام ، آمدنم بهر چه بود
به كجا مي روم ، آخر ننمايي وطنم»
اي يگانه ! از كجاييم؟!....

........................................................................................

Tuesday, April 23, 2002

تا كنون‌ به‌ اين‌ موضوع‌ فكر كرده‌ايد كه‌ اگر اندازه‌ي‌ خورشيد 5/1 برابر اندازه‌ كنوني‌اش‌ بود چه‌ اتفاقي‌ مي‌افتاد؟
اين‌ قضيه‌ چقدر براي‌ زندگي‌ بشر مهم‌ بود و آيا تاثيري‌ در زندگي‌ او مي‌گذاشت‌؟
در يك‌ روز كاملاً آفتابي‌ دماي‌ سطح‌ خورشيد جديد، بهْ8200 ‌k مي‌رسيد و به‌ رنگ‌
سفيد ـ آبي‌ در آسمان‌ مشاهده‌ مي‌شد وشعاعش‌ %20 بيشتر مي‌شد و حدود 7 برابر خورشيد فعلي‌ در هر ثانيه‌ انرژي‌ آزاد مي‌كرد. به‌ فرض‌ اينكه‌ خورشيد در همان‌فاصله‌ي‌ 000،000، 150كيلومتري‌ از زمين‌ قرار داشت‌ دمايش‌ kْ15 افزايش‌ پيدا مي‌كرد اين‌ مقدار به‌ نظر دماي‌ زيادي‌ نيست‌ولي‌ همين‌ افزايش‌ كم‌ دما باعث‌ افزايش‌ دماي‌ جو خواهد شد. اين‌ دماي‌ اضافي‌ باعث‌ تبخير شدن‌ آب‌ بيشتر اقيانوس‌هامي‌شد و چون‌ آب‌ يك‌ گاز گلخانه‌اي‌ است‌ باعث‌ بالا رفتن‌ دما و اين‌ موجب‌ افزايش‌ آهنگ‌ تبخير اقيانوس‌ ها مي‌شد و باز هم‌دما بالا و بالاتر مي‌رفت‌... اين‌ چرخه‌ كه‌ موسوم‌ به‌ run away greenhouse effect است‌ چنان‌ سطح‌ زمين‌ را داغ‌ وخشك‌ مي‌كرد كه‌ به‌ سياره‌اي‌ غير مسكوني‌ تبديل‌ مي‌شد.
با جا به‌ جايي‌ زمين‌ و انتقال‌ آن‌ به‌ 6/2 دورتر از فاصله‌ي‌ كنوني‌ اش‌ از خورشيد هر سال‌ زمين‌ 1249 روز به‌ طول‌ مي‌انجاميدولي‌ دما به‌ حالت‌ طبيعي‌ خود مي‌رسيد.
درست‌ است‌ كه‌ دور شدن‌ از خورشيد جديد ما را از خطرات‌ ناشي‌ از گرماي‌ نور مادون‌ قرمز نجات‌ مي‌دهد ولي‌ خطرات‌ نورفرابنفش‌ چطور؟
فقط‌ با افزايش‌ %50 جرم‌ خورشيد اشعه‌ي‌ فرابنفش‌ آن‌ چند هزار برابر خواهد شد. هنگامي‌ كه‌ نور مرئي‌ خارج‌ شده‌ از يك‌ستاره‌ كمي‌ افزايش‌ يابد اشعه‌ي‌ فرابنفش‌ آن‌ به‌ مقدار بسيار بيشتري‌ افزايش‌ خواهد يافت‌. بنابراين‌ در حالت‌ حتي‌ اگر زمين‌ با دور شدن‌ از خورشيد از افزايش‌ دما فرار كند باز نمي‌تواند از صدمات‌ ناشي‌ از اشعه‌ي‌ فرابنفش‌ (همان‌ صدماتي‌ كه‌ اكنون‌ بارقيق‌ شدن‌ لايه‌ اوزون‌ براي‌ ساكنان‌ زمين‌ به‌ وجود آمده‌ است‌) آن‌ رهايي‌ يابد. زيرا اين‌ اشعه‌ باعث‌ از بين‌ رفتن‌ لايه‌ اوزون‌مي‌شد و مقدار آن‌ در روي‌ سطح‌ زمين‌ به‌ شدت‌ افزايش‌ مي‌يافت‌ و حيات‌ را نابود مي‌كرد.
آيا شما مي‌توانستيد زمين‌ را در مكان‌ صحيحش‌ قرار دهيد؟! فكر نمي‌كنم‌.

Remember the sunshine
When the storm seems
Unending
آنگاه که
گردباد بي پايان بتوفد
خورشید را بیاد آر
...

........................................................................................

Wednesday, April 17, 2002

........................................................................................

Monday, April 15, 2002

کنار پنجره شبم .نمی دونی که چه هوائيه .دلم می خواست پيشم بودی تا حس اين نسيم رو بهت هديه مي دادم .شب بهار يه شب ديگه اس.
وقتي چشمامو ميدم به آسمون احساس غريبي دارم.مثه حس يه پرنده اي که نمي تونه بپره حس مستي که نميتونه بخونه يا حس سازي که زمزمه شو حبس کردن.بس که بزرگه اين آسمون بس که حس حقارت بهم مي ده .
زنجره ها چه صدايي راه انداختن کاش بودي.کاش.
مي دوني گاهي وقتا آدما فکرشون اندازه يه مورچه هم کار نمي کنه .گاهي وقتا کارايي مي کنن که خودشون هم انتظارشو ندارن.مثل الان من.بايد باشي بايد نفس بکشي تو اين هوا تا بهت بگم چي شده بهت بگم که آسمون منو گرفته.
تو اگه جاي من بودي عاشق نمي شدي ؟!


........................................................................................

Wednesday, April 10, 2002

سلام دوستان !
متن زیر را یکی از دوستامون در ادامه ی متنی که قبلا نوشته بود٬ نوشته.ولی یه خورده دیر بدستمون رسید .(چون ایشون مسافرت بودن)
چون متن خیلی خیلی قشنگ بود ٬ دلمون نیومد شما هم نخونیدش.
****
سلام .
دوست من عیدت مبارک . صد سال به این سالها .
می بینی بهارو؟ چه آروم اومده. بی خبر ٬بی صدا.مثل شکوفه زدن درختا .
راستی باغچهء خونهء ما پر گل شده .باغچه ء خونهء تو چطور؟ باغچهء ما پر از برگای سبز که دیدنشون یه عالم صفا داره.باغچه ما پر از عشقه٬ عشق به تو ٬ عشق به آبی و نیلی افق.باغچه ی ما پره از نور.
یادت میاد که گفته بودم بیا به آسمون خیره بشیم .درست موقع تحویل سال ٬چشمای من تو آسمون بود ٬تو چطور؟! به یادت بودم که اون موقع به کدوم ستاره خیره شدی؛ چشمای من که از قشنگی زهره رو برنمی گردوند.به حلقه حلقه ی کیوان حسودی می کرد. از شادی دختر آسمون شاد بود و از خوشه خوشهٔ پروین مست .
دیدی چه رنگی شده ٬رنگ آسمون بهار؟!
من دیدم .می دونم تو هم دیدی .بیا این رنگو مثل یه راز بین دو دوست حفظ کنیم٬ رازی که مثل سیاهچاله هاس.رازی که هیچ کس جز من و تو نمی دونه. بیا تا هر روزی که شب می شه از دلمون این رنگو آزاد کنیم ٬سفر کنه به عمق دور٬ بره پیش اونائی که اون دوردورا فکر می کنن اینجا حیاتی نیست٬ رنگی نیست٬ بره پیش اونائی که فکر می کنن زندگی فقط تو قلب خودشونه تا بدونن٬ درک کنن که ما اینجاییم.این دوردورا.منتظر اونا.
تا با هم زندگی کنیم .با هم رنگ قشنگ صورتی بسازیم .آبی آسمونو درک کنیم.با هم.من و تو و اونایی که حالا دیگه می دونن آسمون موقع تحویل سال چه رنگی بود!


........................................................................................

Monday, April 01, 2002

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي
عشق داند كه در اين دايره سرگردانند

شايد درباره علت نوشتن اين بيت،در روزها ،ماهها يا سالهاي بعد چيزي بگيم.
الهي به اميد تو


........................................................................................

 

 

آرشيو وبلاگ | آرشيو هفتگي

Archive

ارسال نظرات

Send Your Comments

درباره روجا

About Roja

 



 

 تازه هاي نجوم

 بروز شويد و بروز بمانيد

 


 لينكدونی نجومی

آرشيو لينكدوني


 

 رخدادها


Roja Weblog :: Persian Space and Astronomy Portal




 


©  استفاده از مطالب اين صفحه با ذكر منبع بلامانع است.تمامي حقوق اين سايت متعلق به گروه نجوم روجا مي باشد .