Wednesday, June 23, 2004

و ما همچنان بر سبيل خويش مي رانيم...
امسال، اولين سال از دومين قرني هست که بشر موفق شد پرواز کنه. از آرزوها و روياهاي اوليه ي آدمها براي پرواز – حتي هنوز هم بيشتر بچه ها مي خوان "خلبان " بشن – تا رفتن به فضا، ساختن تلسکوپ و ايستگاههاي فضايي و ... ؛ راه زيادي رو طي کرده ايم. راهي که در اون اگر چه ايراني ها نقش قابل توجهي داشته اند، اما ايران، سهمي، سهم چنداني، نداشته.
و امسال نخستين فضاپيماي ساخته ي بخش خصوصي به فضا رفت: Space ship one. بشر داره به جايي مي رسه که تا همين چند سال پيش در فيلمهاي علمي تخيلي چندان قرين به واقعيت نمي بافتيمش و اين نتيجه ي سالها کوشش و فکر هست.
در دنياي غرب، که علم حرفه اي تعريف شده و علوم پايه جايگاه واقعي خودشون رو دارند، جايگاه ويژه اي هم براي علم همگاني و علوم آماتوري وجود داره. صنعت در دنياي پيشرفته ميدونه که بايد براي ثروتمندتر شدن، براي ترقي کردن و خالق بودن و خلاقيت داشتن، بهايي بايد پرداخت کنه. بهايي که نه هزينه، بلکه سرمايه گذاري اي هست براي بعدها. و ماجراي به فضا رفتن بخش خصوصي، نمونه اي هست از همين کارها.
سالها قبل و وقتي که بشر تازه توان پرواز کردن رو بدست آورده بود، تصور اينکه بشه از راه هوا و بدون توقف مسير امريکا – اروپا رو بر فراز اقيانوس طي کنه، بعيد به نظر مي رسيد. در اون سالها، جايزه اي به نام اورتيگ (Orteig) که 25 هزار دلار مي ارزيد، به اولين کسي مي رسيد که بتونه اين کار رو انجام بده. در سال 1927 چارلز ليندبرگ و تيمش – پشتيبانان ماليش - The Spirit of St. Louis موفق شدند اين کار رو انجام بدن و اين جايزه رو ببرن. کاري که به نظر مي رسيد بدون استفاده از امکانات و پشتيباني دولتي امري محال تلقي بشه.
حالا چند سالي هست که جايزه اي به عنوان x prize به ارزش 10 ميليون دلار براي "به فضا رفتن" در نظر گرفته شده. کسي جايزه رو برده که:
يک، با دارايي خصوصي يک سفينه رو بسازن و به فضا پرتاب کنن. يعني سه نفر رو به ارتفاع 100 کيلومتري برسونن.
دو، سالم به زمين برگردن
و سه، بتونن اين پرواز رو با همون فضاپيما در مدت دو هفته تکرار کنن.
26 تيم خصوصي چند سالي هست که سرگرم اين کار هستن. هر کدوم از اونها اسپانسرهاي بعضا قوي اي هم دارن. يکي از اون اسپانسرها شريک بيل گيتس در شرکت مشهور مايکروسافت هست.
به هر حال، حالا اونها موفق شدن به فضا برن. اگرچه هنوز راه زيادي مونده تا چيزي به اسم سفرهاي فضايي معمول بشه و صنعتي با عنوان تورسيم فضايي شکل بگيره. اما پايه هاي چنين چيزي ريخته شده.
برگزار کنندگان x prize هدف از اين جايزه رو 5 چيز جالب عنوان کردن:
1- خلق نسل جديدي از قهرمانان!
2- الهام بخشيدن و آموزش دانش آموزان
3- قرار دادن اين موضوع در کانون توجه عمومي و سرمايه گذاران بزرگ
4- تحريک محققان و دانشمندان علوم هوايي براي رقابت در سراسر دنيا و
5- وسايلي که براي x prize ساخته مي شن 4 صنعت مختلف رو بوجود خواهد آورد
- تورسيم فضايي
- پرتاب ارزان قيمت ماهواره ها
- برگزاري بزرگداشت چنين روزي
- مسافرتهاي هوايي سريع از يک نقطه به جاي ديگه
و ما همچنان بر سبيل خويش مي رانيم...
به تازگي هم يه آدم "پولمند" تصميم گرفته اولين سازمان فضايي رو تاسيس کنه. او معتقده که بالاخره به زودي برنده ايکس پرايز مشخص خواهد شد و اون وقت اونها جايي رو "براي گذراندن شب" هاشون مي خواهند!
اطلاعات بيشتر رواز اينجا ببينيد.


........................................................................................

Tuesday, June 22, 2004

پروفسور رضا در رشت
چند روزي هست که پروفسور رضا، ميهمان رشت هست. شايد درست تر باشه که بگيم، به خونه اومده. او که نود سال پيش در شهر ما به گيتي پاي گذاشت، حالا چند سالي هست که هر از گاهي به ايران مياد و در مراسم مختلف شرکت و سخنراني مي کنه.
اولين باري که ايشون رو از نزديک ديديم، آبان ماه سال 81 بود. به بهانه ي شرکت در کنفرانس سراسري ديفنرانسل که در دانشگاه گيلان بر گزار مي شد. بعد از سمينار موفق شديم تا در لابي هتل محل اقامت شون، با هم خيلي صميمانه و از نزديک حرف بزنيم. چيزي که به نظر عجيب مي اومد اينکه با وجود سن بالايي که داشتن، به خوبي از اوضاع روز باخبر بودن. اوضاع روز ايران هم. تاثيري که اين ديدار روي هر کدوم ما گذاشته، وصف شدني نيست. مردان علم، حال و هواي ديگه اي دارن.
هر همون نشست هم بود که ايشون، يک کتاب به ما هديه دادن. مجموعه سخنرانيهايي که در اصفهان و به مناسبت سال جهاني رياضيات انجام شده بود.
و حالا بعد از دو سال دوباره ديروز او رو ديديم. در يک سالن کوچک که مملو از جمعيت بود و جاي سوزن انداختن نبود. سالني به شدت گرم که حتي سرپا هم نمي شد ايستاد.
و مي گفت که مهمترين نياز جامعه ي ما خردگرايي هست....

........................................................................................

Sunday, June 20, 2004

براي نسلهاي بعد، براي فرزندان صلح
اگرچه خيلي گذشته اما بايد بگم که ما هم گذر زهره رو رصد کرديم. Manjil windmills, our observation site اون روز صبح هواي رشت طرفاي ساعت 5 ابري بود و ساعت 7 شروع به باريدن کرد. اينکه تو رشت براي چنين برنامه اي بشه برنامه ريزي کرد، واقعا سخت هست. بنابراين تصميم گرفتيم صبح با يه ميني بوس باشيم.اگه صاف بود در اطراف رشت و اگه ابري بود، به طرف جنوب حرکت کنيم. برنامه تا ساعت 1 شب قبل همينطور در حال تغيير بود. (آخه اون شب آسمان کاملا صاف بود و اصلا به نظر نمي رسيد که قراره ابري بشه) بالاخره صبح ساعت 5 برنامه با ارتباط تلفني بين بچه ها قطعي شد.
منجيل رفتيم. کنار نيروگاه بادي که رسيديم، آسمان صاف بود، باد خيلي تندي مي وزيد و گذر داشت شروع مي شد! تا وسايل رو سرپا کرديم، گذر هم شروع شد. خيلي هيجان انگيز و خيلي تند و تيز بود. 3rd-contact with 60 mm Mead scope and webcamباد و گرد و خاک، تجهيزات بسيار پيشرفته و همه ي اون چيزهايي که يه گروه نجوم ايراني که به جايي وابسته نيست، باهاش دسته پنجه نرم مي کنه، ... ، رصد رو بسيار دلپذير و خاطره انگيز کرد ؛)Our little guests
اين هم عکسي هست که با تلسکوپ 60 mm ميد و با يه دوربين ديجيتالي از تماس سوم گرفتيم.
راستي؛ چندتا مهمان کوچولو هم داشتيم.
فکر مي کنم نوه ها و نبيره ها مون هم نتونن ديگه چنين کاري بکنن. آرزو کنيم که در زمان بعدي ها زمين پاک تر و آرامتر از امروزش باشه. زمين "سبز" تر باشه ...

........................................................................................

Monday, June 07, 2004

آرويند پارانچپاي ميهمان ما بود
صبح شنبه آرويند پارانچپاي به دفتر کوچک ما اومد. مهربان و خيلي صميمي با لهجه اي که کاملا مشخص مي کرد هندي هست. با هم کلي صحبت کرديم، عکسهاي ما رو ديد، درباره ي اسم گروه از ما پرسيد و گفت که روجا در هندي يعني "گلاب"!
وقتي که آرويند عکسهاي ما از خورشيد گرفتگي رو ديد، کلي ذوق زده شد. ما هم. يکي از اونها رو هم برداشت تا در مجله ي خودشون چاپ کنه. مجله اي که اونها هم در چاپ کردنش مشکل دارند. و چقدر مي فهميديم که يعني چه.
مصاحبت با يه نجومي ديگه، از جنس خودمون ، کسي که مشکلاتش شبيه درگيريهاي ماست، خيلي لذت بخش بود. البته مشکلات نجوم آماتوري در هند، فرقهاي زيادي هم داره. مشتقان نجوم در هند رده ي سني خاصي ندارن.پير و جوان. اما تو يه چيز مشترکند. کم پيش مياد نگاهي به آسمان بندازن. بزرگترها و آدمهاي مسن، بيشتر به دنبال چاپ مقاله – و کسب شهرت - هستن ، جوانها هم تجربه و امکاناتش رو ندارن.
در مورد نجوم حرفه اي هم آرويند هندي ها رو "وري گود" مي دونه. اونها در بخش حرفه اي حرفهاي زيادي براي گفتن در سطح جهاني دارن.
بخشي از صحبتها هم مربوط به همکاري بين گروههاي ايراني و هندي بود. قرارها و برنامه هاي خوبي گذاشتيم. اميدوارم که همه ي اين حرفها به عمل هم تبديل بشه. در ضمن قراره که آرويند برامون تو "آسمان" بنويسه. از اسم ستاره ها در زبانهاي مختلف، از اساطير آسماني و ... .
... آرويند يک ميهمان آسماني بود.
تا گذر خيلي کم مونده. فکر مي کنم کم کم نجومي ها شروع به هول شدن کردن.راستي؛ کسي تونسته اين روزها زهره رو ببينه؟

........................................................................................

Saturday, June 05, 2004

وقتی نوشتن سخت می شود...
کارگاه گذر زهره در تهران تموم شد. در این کارگاه گروه ما به درخواست برگزار کنندگان همایش، خبر نامه ی آسمان رو منتشر کرد. این خبرنامه که در دو روز اول 8 صفحه و در روز سوم چهار صفحه ای بود، با استقبال خوبی چه از طرف شرکت کننده های داخلی و چه خارجی ها مواجه شد. "آسمان " یه بخش انگلیسی هم داشت که اگرچه غلطهای زیادی داشت، اما تجربه ی متفاوت و خوبی بود.
یکی از نکات خیلی خوب این خبرنامه کمک نجومی ها از گروهها و شهرهای مختلف بود. یه جور همرنگی و یکدلی خیلی لذت بخش.
در روز پایانی کارگاه هم به گروه روجا به خاطر مجموعه ی فعالیتهایی که کردیم و به خاطر فعالیتها مون در این کارگاه، یه تلسکوپ Mead 60 میلیمتری از طرف مایک سیمونز هدیه دادند. تلسکوپ کوچک اما خیلی خوبیه.
فردا هم آرویند پارانچپای میهمان ما خواهد بود.

........................................................................................

 

 

آرشيو وبلاگ | آرشيو هفتگي

Archive

ارسال نظرات

Send Your Comments

درباره روجا

About Roja

 



 

 تازه هاي نجوم

 بروز شويد و بروز بمانيد

 


 لينكدونی نجومی

آرشيو لينكدوني


 

 رخدادها


Roja Weblog :: Persian Space and Astronomy Portal




 


©  استفاده از مطالب اين صفحه با ذكر منبع بلامانع است.تمامي حقوق اين سايت متعلق به گروه نجوم روجا مي باشد .